آسمان 72

۲۶ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۲۹

چادر یعنی لبخند شهدا



ما برای این چادر داریم می‌رویم!

بیمارستان از مجروحین پر شده بود ، حال یکی از آنها خیلی بد بود ...

یکی از رزمندگان رگ‌هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.

وقتی دکتر این مجروح را دید، به من گفت بیاورمش داخل اتاق عمل.

من آن زمان چادر به سر داشتم.

دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت‌تر بتوانم مجروح را جابه‌جا کنم…

مجروح که چند دقیقه‌ای بود به هوش آمده بود، به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می‌روم تا تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می‌رویم…

چادرم در مشتش بود که شهید شد.

از آن به بعد، در بدترین و سخت‌ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم…

راوی: خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۶
JavadK

نظرات  (۴)

بله . چگونه خواهرانمون در کلاسها قرآن دردانشگاه ها و مدرسه ها چگونه هستند . من به خود می بالم که خانمم چه دربیرون و مهمانی ها پوشش خوبی دارد
تشکر

بسمه تعالی

با سلام و خسته نباشید وبلاگتون خیلی خوب است و بهتر از این هم می تواند بشود اگر امکان داشته باشد مطالبی هم در مورد احکام نوشته شد . با سپاس فراوان 

Malvado Dylan: Creo que el evitar hacer el ridículo es una de las razones (mas no la única) por las cuales no me gusta bamera.Dliiurgo: Una Royal with Cheese no es precisamente un postre sino una hamburguesa ;)Saludos a ambos, muchas gracias por sus comentarios.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی